نتایج جستجو برای عبارت :

ثمرة فؤادی

جدول زیر محل های اسامی گیاهان و هر آنچه را که ارتباطی به گیاهان در
قرآن کریم دارد، نشان می دهد:

نام سوره

شماره
آیه

نام گیاهان و آنچه
بدان ها مربوط است

ابتدای آیه و بخش هایی از آن


بقره

22

ثمرات

«الذی جعل لکم... فاخرج به من الثمرات رزقا»


بقره

25

ثمرة

«و بشر الذین آمنوا... کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا»


بقره

35

شجرة

«و قلنا یا آدم اسکن... و لاتقربا هذه الشجرة»


ب
زیبای جهانم، نور دو چشمم، گه گاهی میان روزمرگی هایم یکهو یاد تو میفتم. بعد به خودم نگاه می کنم و می بینم اگر همین الان، تو را داشتم، مادر خوبی می شدم؟ جواب برای خودم واضح است. کلی راه دارم که برسم. نه راهی که فکر کنی منتظر گذراندن کارگاه های تعامل با کودک و فرزندپروری ست! نه! راهی که مسیرش به خودم ختم می شود : خود سازی. تو قرار است ذره ذره در وجودم بپروری، روز و شبت را با من بگذرانی و دو سال تمام در آغوش من باشی. روحت قرار است در روح من گره بخورد. روح
بسم الله
 
اول باید خدا را شکر کرد؛ امید به این که مجلس یازدهم بهتر از مجلس دهم باشد بسیار است.دوم این‌که این مجلس در عین بهتر بودن از مجلس قبل، قرار نیست نهایت ظرفیت نیروهای انقلاب باشد و همین مجلس هم می‌توانست قوی‌تر تشکیل شود.سوم این‌که خیال باطل است که فکر کنیم کارمان تمام شده! همان‌طور که رأی نیاوردن به این معنی نیست که چهار سال بی‌کاریم، رأی أوردن هم به معنی راحت بودن خیال تا چهار سال نیست. از الآن باید محکم یقه‌ی افرادی را که به اسم
فرار عمر از جنگ احد و عتاب و هجوم شدید امیر المومنین علیه السلام بر فراریان از جنگ
علی بن ابراهیم قمی قدس الله روحه الشریف عالم و مفسر بزرگ شیعه می‌نویسد:
وروی عن ابی واثلة شقیق بن سلمة قال كنت اماشى عمر بن الخطّاب اذ سمعت منه همهمة، فقلت له مه، ماذا یا عمر؟ قال ویحك أما ترى الهزیر القضم ابن القضم، والضارب بالبهم، الشدید علی من طغى وبغى، بالسیفین والرایة، فالتفت فاذا هو علی بن ابی طالب، فقلت له یاهذا هو علی بن ابی طالب، فقال ادن منی احدثك عن
بسم الله الرحمن الرحیم
 
از روزی که عاشق چشمان ابراهیمم شدم
یکتا پرستم 
این را خدا هم تصدیق میکند 
پیش از این هبوط کرده ای بودم
حالا شیعه علی شدم 
که پروانه عشق را 
در غروب طلائیه 
حواله ام میکند 
فهمیدم ستاره ها همه افول کردنی ان
وقتی که نور  ستاره چشمان تو مرا عاشق کرد
حق هست گویم
پیامبر اولوالعزم هستی 
معجزه ابراهیم به شکاندن بت ها نیست ...
معجزه او تبدیل سرزمین نار به گلستان نور هم نیست 
این ها همه فرع هستند .. 
اصل معجزه ابراهیم امانت عشق
                                                                                             مهدی مطیع*
چکیده
انگارة برادری و اخوت در زمان نزول قرآنب ه منزلة نهاد اجتماعی کارآمد و مؤثری در فضای
حمیت و عصبیت جاهلی شکل گرفته بود. این انگاره تصوری خاص از برادری براساس
پیوندهای خونی و سببی، پیمان های قومی و قبیل های، یا عرف اجتماعی و فرهنگی بود که
فارغ از حق یا باطل بودن در زندگی عرب جاهلی رواج داشت. با ظهور اسلام و نزول
قرآن کریم مانند بسیاری دیگر از انگاره ها
مسند الفضل بن شاذان (95)المدینة حتّى ینتهی إلى الأجفر(1) و یصیبهم مجاعة شدیدة، قال : فیضجّون و قد نبتت لهمثمرة یأکلون منها و یتزوّدون منها ، و هو قوله تعالى شأنه: «وَ آیَةٌ لَهُمُ الأرْضُ الْمَیْتَةُأحْیَیْناها وَ أخْرَجْنا مِنْها حَبّا فَمِنْهُ یَأکُلُونَ»(2) ثمّ یسیر حتّى ینتهی إلى القادسیّة و قد اجتمعالنّاس بالکوفة و بایعوا السّفیانی(3) .و بإسناده رفعه إلى أبی عبد اللّه‏ علیه السلام قال : یقدم القائم علیه السلام حتّى یأتی النّجف فیخرجإلی
1
عنه علیه السلام :مِن أفضَلِ النُّصحِ الإِشارَةُ بِالصُّلحِ . امام على علیه السلام : از برترین خیرخواهى ها ، راهنمایى به صلح و سازش است
2
عنه علیه السلام :کَمالُ الحَزمِ اسْتِصْلاحُ الأضْدادِ و مدُاجاةُ الأعْداءِ . امام على علیه السلام : صلح جویى با مخالفان و مدارا با دشمنان، کمال دور اندیشى است .
3
عنه علیه السلام :السِّلْمُ ثمرة الحلمِ . امام على علیه السلام : صلح و آشتى، میوه بردبارى است .
4
عنه علیه السلام :الحِلْمُ حِلیةُ العِلمِ ، و عِلَّة
این روز ها دیگر زود به زود بغض مهمان دلم می شود . ناخوش بودم ، که رسیدم به صحن گوهرشاد . طبق عادت همیشگی به سمت قفسه کتاب ها رفتم و منتخب ادعیه و زیارات را برداشتم . حال و حوصله ی دعا خواندن نداشتم . دوست داشتم فقط بشینم رو به گنبد و حرف بزنم ... حرف های زیادی داشتم اما حرفم نمیامد . بغض سنگینی داشتم اما گریه ام نمیامد ... دوست داشتم یک امداد غیبی بیاید و این گره را از گلویم باز کند . که یک دفعه یاد صحیفه ی سجادیه افتادم ... از جا کنده شدم و دوبار رفتم سرا
این روز ها دیگر زود به زود بغض مهمان دلم می شود . ناخوش بودم ، که رسیدم به صحن گوهرشاد . طبق عادت همیشگی به سمت قفسه کتاب ها رفتم و منتخب ادعیه و زیارات را برداشتم . حال و حوصله ی دعا خواندن نداشتم . دوست داشتم فقط بشینم رو به گنبد و حرف بزنم ... حرف های زیادی داشتم اما حرفم نمیامد . بغض سنگینی داشتم اما گریه ام نمیامد ... دوست داشتم یک امداد غیبی بیاید و این گره را از گلویم باز کند . که یک دفعه یاد صحیفه ی سجادیه افتادم ... از جا کنده شدم و دوبار رفتم سرا
این روز ها دیگر زود به زود بغض مهمان دلم می شود . ناخوش بودم ، که رسیدم به صحن گوهرشاد . طبق عادت همیشگی به سمت قفسه کتاب ها رفتم و منتخب ادعیه و زیارات را برداشتم . حال و حوصله ی دعا خواندن نداشتم . دوست داشتم فقط بشینم رو به گنبد و حرف بزنم ... حرف های زیادی داشتم اما حرفم نمیامد . بغض سنگینی داشتم اما گریه ام نمیامد ... دوست داشتم یک امداد غیبی بیاید و این گره را از گلویم باز کند . که یک دفعه یاد صحیفه ی سجادیه افتادم ... از جا کنده شدم و دوبار رفتم سرا
این روز ها دیگر زود به زود بغض مهمان دلم می شود . ناخوش بودم ، که رسیدم به صحن گوهرشاد . طبق عادت همیشگی به سمت قفسه کتاب ها رفتم و منتخب ادعیه و زیارات را برداشتم . حال و حوصله ی دعا خواندن نداشتم . دوست داشتم فقط بشینم رو به گنبد و حرف بزنم ... حرف های زیادی داشتم اما حرفم نمیامد . بغض سنگینی داشتم اما گریه ام نمیامد ... دوست داشتم یک امداد غیبی بیاید و این گره را از گلویم باز کند . که یک دفعه یاد صحیفه ی سجادیه افتادم ... از جا کنده شدم و دوبار رفتم سرا
این روز ها دیگر زود به زود بغض مهمان دلم می شود . ناخوش بودم ، که رسیدم به صحن گوهرشاد . طبق عادت همیشگی به سمت قفسه کتاب ها رفتم و منتخب ادعیه و زیارات را برداشتم . حال و حوصله ی دعا خواندن نداشتم . دوست داشتم فقط بشینم رو به گنبد و حرف بزنم ... حرف های زیادی داشتم اما حرفم نمیامد . بغض سنگینی داشتم اما گریه ام نمیامد ... دوست داشتم یک امداد غیبی بیاید و این گره را از گلویم باز کند . که یک دفعه یاد صحیفه ی سجادیه افتادم ... از جا کنده شدم و دوبار رفتم سرا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ویکی ناب